چرا حرف منو باور نمیکنی

پارت ⁴⁴
ات :خوب چرا لپ‌تاپ رو اب ریختین


جهونگ: کار داشتیم اشتباهی شی هونگ میخواست اب بیاره اب ریخته مگه ما مسئوله آبیم که به ما گیر میکنی

ات: ایییی خدددداااااااا از دسته شما ها بابام باید تکلیف من با شما ها مشخص کنه
رفت

ات از پله ها رفته بالا و به سمته اتاق رفتش رفت و روی تخت خودشو پرت کرد

ات: اخخخخخ نه از دسته اونه نه از دسته این سه تا بزارن یکم بخوابم

میخواستم بخوابم ولی با زنگ گوشی مگه میزاره که دوباره زنگ زد و جواب دادم

هیون-سو: سلام عشقم چرا زنگ زدم جواب ندادی

ات: خوب پیش برادر هام بودم نمیتونستم جواب بدم

هیون سو : باشه نفسم دیگه تکرار نشه

ات: باشه

هیون سو : انگار ناراحتی مگه چیزی شوده

ات: نه میشه بعد عصر بیای کافه که همیشه میرفتیم

هیون سو : اره چرا که نه عشقم

ات: باشه راستی کار داشتی که بهم زنگ زدی

هیون سو : نه دلتنگت شودم برای همین زنگ زدم

ات :باشه پس بعد میبینمت

هیون سو : فعلا بای

ات: بای

بعد از قطع تماس که خوابم گرفت و خوابیدم
.
.
.
.
.
.
.
.
بیدار شودم دیدم ساعت ۵:۲۵دقیقه بود که گوشیم رو چک کردم

ات :(با چشم های خواب وقتی دید چشماش گرد شود ) هییییی واییییی جیمین ۷۵بار زنگ
اووووففففف حوصله این رو ندارم بعدن باهاش حرف میزنم الان حوصلشو ندارم


.
.
.
.
.
از حموم امدم بیرون و لباس پوشیدم و موهام هم بستم و رفتم کافه

کههه جیمین بیرون در بود


جیمین تکیه به موتور و گوشی به دست بود زنگ میزد ات یواشکی میخواست بره که جیمین سرشو بالا گرفت اون موقع جهونگ جیمین رو صدا زد و جیمین ات رو دید

ات که استرس گرفته بود یکمی و هزار تا لعنت به جهونگ می‌فرستاد


.
.
.
.
.
.

شاید براتون سوال باشه که هیون سو کیه
جواب: هیون سو که از ۱۷ سالگی دوست پسر و دوست دختر بودن که خانواده ات و هیون سو از رابطه دوست دختر و پسر نمیدونستن
.
.
.
.
پارت بعدی فردا
دیدگاه ها (۱)

لباس بیرونی هاشون

خوب عکس اول هودی و استایل جیمین بدونه مو.عکس دوم استایل ات ب...

چرا حرف منو باور نمیکنی

جیمین فیک زندگی پارت ۹۸#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط